بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 54
کل بازدید : 350950
کل یادداشتها ها : 1747
چشم انتظار می شینم و زل می زنم به پنجره
هر غروبا با یادتو می زنم این دل وگره
آرزوها رو خط به خط رج می زنم به دامنت
تا تو بیا ببینمت سوار دشت آینه
…
بیا مهدی بگویم من همه روز
به عادت خوانمت هر روز با سوز
ولی غافل از ان کردارهای نا پسندم
که میگوید نیا مهدی زود است امروز
…
بیا مهدی شب هجران سفر کن
بیا از پرده ی سیاه گذر کن
بیا ای آفتاب خوب پنهان
بیا شام مرا با خود سحر کن
…
بیا که خسته اند جمعه های انتطارمان
بیا که جمعه هم گذشت دیر شد قرارمان
تمام روزنامه های شنبه تیتر می زنند
تو آمدی و سبز شد ترنم بهارمان
…
امشب به جنون کشیده میلم برگرد
ای جاری ندبه در کمیلم برگرد
بی تو شب تاریک مرا نوری نیست
برگرد ستاره ی سهیلم برگرد
…
بنویس که هرچه نامه دادم نرسید
بنویس که یک نفر به دادم نرسید
بنویس قرار من و او هفته بعد
این جمعه که هرچه ایستادم نرسید
…
دعا پشتِ دعا برای آمدنت
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت
دل درگیر ، میان این دو انتخاب
کدام آخر ؟ آمدنت یا نیامدنت ؟
…
شنیدستم سلیمانی ز یک مور
قبول تحفه کرد ای مهدی نور
من آن مور ضعیف و ناتوانم
که جانم را برایت هدیه دارم
…
یک روز ز کوی اسمان می آید
بر اسب سپید کهکشان می آید
از بس که زمین ز بیداد پر است
با تیغ علی(ع) صاحب زمان(عج) می آید